ایران و WTO - بخش 2

در ادامه پرداختن به سازمان تجارت جهانی و ایران ........ اعضای گات بر چهار دسته تقسیم میگردند .

-1اعضای اصلی که میتوانند از تمامی حقوق منظور شده از جانب سازمان تجارت جهانی بهره مند گردند و ملزم به اجرای دقیق تعهدات خویش در قالب گات و تعهدات صادره از ان هستند .

-2اعضای ناظر که با پرداخت سالانه ۱۵۰۰فرانک سوئیس از کلیه مدارک و قطعنامه های مصوبات گات استفاده میکنند  اما متعهد به اجرای ان نیستند ،همانند ایران  که تا مدتها عظو گات بود  تا با اخرین تصمیم شورای گات در ۱۹۹۲ مدت زمان حضور کشورهایی چون ایران به مدت ۵سال محدود گردید که پس از خاتمه  این مدت کشور مورد نظر میباید تکلیف خود را روشن نماید یعنی اینکه یا عضو رسمی گردد و پیش نویس عضویت در گات را ارائه دهد تا به تصویب رسد یا اینکه دلایل عدم عضویت خود را شرح دهد .اعضای ناظرباید گزارش سالانه اقتصادی و تجاری خویش را هر ساله تسلیم گات نمایند  و مبلغی را به عنوان یارانه داوطلبانه به گات پرداخت نمایند .

3-اعضایی که سابق بر این مستعمره کشوری بودند و اکنون استقلال یافته اند  و قادر به عضویت در گات با استناد به  حمایت از اطلاعیه تحت الحمایه قبلی نمایند که در دوره مستعمره بودن خویش به امضا رسیده است که البته در این حالت میتوانند از حمایت کشور مورد اشاره نیز برخوردار گردند.

-4عضویت مشروط که از خق رای و دیگر حقوق اعضای کامل  گات مانند امتیازات تعرفه ای محروم است و به عنوان عضوی چون ناظر پایین دست حضور دارد .مانند کشوری چون تونس

کلیه اعضا بر ازاد سازی تجارت  بین الملل و افزایش سهم کشورهای در حال توسعه  سازگار با توسعه اقتصادی اشاره دارند و در این بین دیدگاه موافقان و مخالفان از اهمیت ویژه ای بر خوردار است  دیدگاهی که شامل حال ایران نیز میگردد و جهان سوم را نیز شامل میگردد . از دیدگاه موافقان کشورهای جهان سوم ابتدا باید  نتایج اولیه جهانی شدن و پیامدهای ان را در سطوح مختلف بپذیرند  و خصوصا بر سطوح اقتصادی  و تکنولوژیک اشاره دارند  و به تجربیاتی چون مقایسه وضعیت دو بلوک شرق و غرب  اشاره دارند و به حکم قیاس به طور مثال وضعیت دو المان شرقی و غربی و یا دو کره شمالی و جنوبی را با یکدگر قیاس میکنند . از دیگر موارد بر حجم تجارت  جهانی در سالهای دور و نزدیک و مقایسه وضعت کسورهای اسیای شرقی  تا قبل از ازاد سازی  سیاست توسعه صادرات و بهبودی چشمگیر ان با وضعیت کنونی اروپا و امریکا یا قیاسی در همان سالها. رونق اقتصادی  و تجارت خارجی که به کمک سرمایه گذاریمستقیم در این کشورها انجام پذیرفته و چین را میتوان مثال قابل توجیه و بارزی دانست . گسترش روابط بین المل و بازتاب ان در  توسعه صنعت گردشگری .بهره مند شدن از مهارت و تخصص در کشورهای  در حال توسعه با گرفتن  ضرب اولیه جهانی شدند در ان کشورها که بازدهی  عوامل تولید را بر عهده دارد  همانند تولید قطعات با رعایت حق امتیاز و فراتر از ان تولید انحصاری .حذف مالیاتهای تجاری تحمیل گردیده بر تولید  که کاهش نرخ تعرفه و مالیات بر واردات را افزایش خواهد داد  اما از طرفی با کاهش میزان کالای مشمول مالیات بر تولید میتواند یکی از مخلین و سام خواهان حق تولید را به حاشیه براند .

اما دیدگاه مخالفین حکایت از این دارد که این نظام ویژه اقتصادی بر پایه های لیبرالیسم استوار است  و هدفش امریکایی شدن و تحمیل الگوهای امریکایی بر جهان است و بر منافع کشورهای پیشرفته جهان دلالت دارد  چرا که بدین شکل تنها کمی بیش از بیست در صد جهان  و به شکل مستدل کشورهای پیشرفته همرا با کشورهای صاحب ثروت و ثروتهای طبیعی از خان نعمت بهرهمند میگردند و دیگران به عقب رانده میشوند که نه پیشرفته هستند و نه صاحب و مالک ثروتهای  طبیعی اباشته شده در مرزهای جغرافیایی و این تفکیک جهانی شدن را بر نمیتابد و با نفس یکپارچگی مخالف است  و بر سیطره فرهنگی  و فرهنگ غربی بر شرق و شرقیان تکیه میورزند  و به بحرانهای مالی و سلطه فرهنگی غرب و ازادی سرمایه گذاری در این کشورها و بر انگیخته شدن احساسات ناسیونالیستی  و به خطر افتادن معاش اکثریت انسانها و نادیده گرفتن نیروی کار . محیط زیست ئ تمرکز قدرت و ثروت و به یک کلام تحمیل چالشهای شمال بر جنوب نیز تکیه دارند . اما ایا منتقدین بر جهانی سازی  و جهانی شدن بر تقدم توسعه سیاسی بر توسعه اقتصادی نیز  اشاره دارند ؟ایا  روند جهانی شدن به تغییرات ژئواکونومیک و تحمیل ان بر ژئو پلیتیک نیز می انجامد؟ یا اساسن باید این رابطه را به شکلی معکوس بیان نمود ؟ واکنش کشورهایی ایزوله شده ای چون ایران با عایقبندی به عمر بیش از دو دهه نسبت به تقدم هر کدان از ان دو  مورد سنجش قرار گرفته است ؟ اواخر سال گذشته به واسطه نوع شغلم سفری به نهاوند داشتم  و در مسیر رفت و بر گشت به نهاوند و دیگر مناطقی که در حاشیه قرار گرفته اند  این پرسش به تکرا و تکرار برایم مطرح گردید که ایا به واقه در حال توسعه هستیم ؟شاخصه های توسعه محدود به چند شهر مهم و پر جمعیت ایران میگردد؟ پس سهم بقیه این سرزمین ز توسعه  کجاست ؟ چرا توسعه ایران شمول نیست ؟ ....... دوستی عبارتی را میگفت که :شمال تا ابد برد . ایا براستی شمال تا ابد برد?

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد